کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


ولادت امام سجاد علیه السلام

درباره : امام زین العابدین علیه السلام
منبع : الخرايج، ج2 ص 751 ؛ كشف الغمّه ج 2ص 294؛ جلاء العیون و بحار الانوار علامه مجلسی

ولادت با سعادت سید الساجدین علیه‌السلام طبق نظر اکثر مورخین در سال ۳۸ هجری بوده است اما در کتب اعلام الوری، مناقب ابن شهر آشوب و تذکرة الخواص علاوه بر سال ۳۸ هجری سال ۳۷ هم ذکر شده و در کتب اقبال الاعمال و عددالقویه در روایت سومی سال ۳۶ هجری نیز ذکر شده است. « اقبال الاعمال ص ۶۲۱ العدد القويّه ۵۵.» اما در مورد روز ولادت حضرت در کتب تاریخی ۴ تاریخ متفاوت وجود دارد که دو مورد آن در ماه شعبان یک مورد در جمادی الاول و یک مورد هم در جمادی الآخر است. الف) بنا بر قول مشهور ولادت سید الساجدین علیه‌السلام در روز پنجشنبه پنجم ماه شعبان سال ۳۸ هجری بوده است. ( محدث اربلی، کشف الغمه ج ۲ ص ۷۳، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۶ ص ۷، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۸۳۱، شیخ عباس قمی منتهی الآمال ص ۱۰۹۱ و فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الأیام ص ۴۳۶؛ ) ب) اما طبرسی و فتال نیشابوری ولادت را در روز نهم شعبان سال ۳۸ ذکر کرده‌اند. (علامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص ۴۸۰، فتال نیشابوری، روضة الواعظین ج ۱ص ۲۰۱، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج۴ ص ۱۷۵، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۶   ص ۱۳ ، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۸۳۱،)


ج ) شیخ مفید، شيخ طوسی، شیخ کفعمی و سید بن طاوس نیز ولادت ایشان را در ۱۵ جمادی الاول می دانند با این تفاوت که سه بزرگوار اول سال ولادت را سال ۳۸ هجری و سید بن طاوس سال ۳۶ هجرت عنوان کرده‌اند. شیخ مفید، مسار الشیعه ص ۵۳، شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص۷۹۲، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۱۱، رضی الدین حلّی، العدد القویه ص ۵۵، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۶ ص ۱۴ ، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۸۳۱، شیخ عباس قمی منتهی الآمال ص ۱۰۹۱ د ) طبرسى و ابن شهرآشوب نیز ولادت را در نیمه جمادی الثانی ذكر كرده‌اند ( علامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص ۴۸۰، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج۴ ص ۱۷۵، مرحوم طبرسی، تاج الموالید ص ۸۹، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج۴۶ ص ۱۳، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۸۳۱، ) بعضی از مورخین همچون كلينى نیز بدون تعیین روز ولادت تنها اشاره به سال ولادت كرده‌اند. « الكافى ج ۱ص ۴۶۶» 

در كشف الغمّه از حضرت صادق علیه‌السلام روايت كرده است كه ولادت آن حضرت دو سال پيش از شهادت اميرالمؤمنين علیه‌السلام در واقع شد و با اميرالمؤمنين علیه‌السلام دو سال و سپس با امام حسن علیه‌السلام ده سال، بعد از شهادت امام مجتبی نیز مدت ۱۰ سال با پدر بزرگوار خود بودند، و ايّام امامت آن جناب ۳۵ سال بود؛ و پس از حضرت حسين مدت ۳۳ سال زندگى كرد و عمر شريف آن جناب به ۵۷ سال رسيد، و مادر آن جناب موافق مشهور شهربانو دختر يزدجرد بن شهريار پادشاه عجم بود، و بعضى به جاى شهربانو شاه زنان نيز گفتهاند « علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۶ص ۷ ، كشف الغمّه ج ۲ ص  ۲۹۴».

 

 قطب راوندى به سند معتبر از امام محمّد باقر علیه‌السلام روايت كرده است كه چون دختر يزدجرد بن شهريار آخر پادشاهان عجم را براى عمر  آوردند و داخل مدينه كردند، جميع دختران مدينه به تماشاى جمال او بيرون آمدند، و مسجد مدينه از شعاع روى او روشن شد، چون عمر اراده كرد كه روى او را ببيند، مانع شد و گفت: سياه باد روز هرمز كه تو دست به فرزند او دراز می‌كنى، عمر گفت: اين گبرزاده مرا دشنام داد، و خواست كه او را آزار كند، حضرت امير علیه‌السلام فرمود: تو سخنى را كه نفهميدى چگونه دانستى كه دشنام است؟ پس عمر امر كرد كه ندا كنند در ميان مردم كه او را بفروشند، حضرت فرمود: جايز نيست فروختن دختران پادشاهان، هر چند كافر باشند و ليكن بر او امر كن كه يكى از مسلمانان را خود اختيار كند، و او را به او تزويج كنى و مهر او را از سهم بيت المال او حساب كنى، عمر قبول كرد و گفت: يكى از اهل مجلس را انتخاب كن، آن سعادتمند آمد و دست بر دوش مبارك امام حسين علیه‌السلام گذاشت. پس امير المؤمنين علیه‌السلام به زبان فارسى از او پرسيد كه: چه نام دارى اى كنيزك؟ گفت: جهان شاه، حضرت فرمود: بلكه شهربانويه  تو را نام كردم، عرض کرد: اين نام خواهر من است، حضرت به فارسى فرمود كه: راست گفتى، پس رو كرد به جانب امام حسين علیه‌السلام و فرمود: اين با سعادت را به خوبی محافظت نما، و احسان كن كه فرزندى برای تو به دنیا خواهد آورد كه بهترين اهل زمين باشد بعد از تو، و اين مادر اوصياء و ذريّت طيّبه من است، پس امام زين العابدين علیه‌السلام از او متولد شد. روايت كردهاند كه پيش از آنكه لشكر مسلمانان او را دستگیر کنند، شهربانو در خواب ديد كه حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم با امام حسين علیه‌السلام داخل خانه او شد و او را براى آن حضرت خواستگارى نمود و به او تزويج كرد، شهربانو گفت: چون صبح شد محبّت آن خورشيد فلك امامت در دل من جا كرد، و پيوسته در خيال آن جناب بودم، چون شب ديگر به خواب رفتم حضرت فاطمه سلام الله علیها را در خواب ديدم كه نزد من آمد و اسلام بر من عرض كرد، و من در خواب به دست آن حضرت مسلمان شدم، پس فرمود: لشكر مسلمانان در اين زودى بر پدر تو غالب خواهند شد و تو را اسير خواهند كرد، و بزودى به فرزند من حسين علیه‌السلام خواهى رسيد، و خدا نخواهد گذاشت كه كسى دست به تو رساند تا آنكه به فرزند من برسى. وحق تعالى مرا حفظ كرد كه هيچ‏كس به من دست نرسانيد تا آنكه مرا به مدينه آوردند، چون امام حسين علیه‌السلام را ديدم دانستم كه همان است كه در خواب با حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نزد من آمده بود، و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مرا به عقد او در آورده بود، به اين سبب او را انتخاب كردم‏.

 

متن عربی روایت: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ‏ لَمَّا قَدِمُوا بِبِنْتِ يَزْدَجَرْدَ بِنْتِ شَهْرِيَارَ آخِرِ مُلُوكِ الْفُرْسِ وَ خَاتِمِهِمْ‏ عَلَى عُمَرَ وَ أُدْخِلَتِ الْمَدِينَةَ اسْتَشْرَفَتْ لَهَا عَذَارَى الْمَدِينَةِ وَ أَشْرَقَ الْمَجْلِسُ بِضَوْءِ وَجْهِهَا وَ رَأَتْ عُمَرَ فَقَالَتْ افيروزان‏ فَغَضِبَ عُمَرُ فَقَالَ شَتَمَتْنِي هَذِهِ الْعِلْجَةُ وَ هَمَّ بِهَا فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ علیه‌السلام لَيْسَ لَكَ إِنْكَارُ مَا لَا تَعْلَمُهُ فَأَمَرَ أَنْ يُنَادَى عَلَيْهَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام لَا يَجُوزُ بَيْعُ بَنَاتِ الْمُلُوكِ وَ إِنْ كَانُوا كَافِرِينَ وَ لَكِنِ اعْرِضْ عَلَيْهَا أَنْ تَخْتَارَ رَجُلًا مِنَ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى تَزَوَّجَ مِنْهُ وَ يُحْسَبُ صَدَاقُهَا عَلَيْهِ مِنْ عَطَائِهِ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ يَقُومُ مَقَامَ الثَّمَنِ فَقَالَ عُمَرُ أَفْعَلُ وَ عَرَضَ عَلَيْهَا أَنْ تَخْتَارَ فَجَاءَتْ فَوَضَعَتْ يَدَهَا عَلَى مَنْكِبِ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام فَقَالَ لَهَا چه نامى دارى اى كنيزك أَيْ أَيْشٍ اسْمُكِ يَا صَبِيَّةُ قَالَتْ جَهَانْشَاهُ بارخذاه فَقَالَ ع شَهْرَبَانَوَيْهِ قَالَتْ خواهرم شَهْرَبَانَوَيْهِ أَيْ تِلْكَ أُخْتِي قَالَ علیه‌السلام راست گفتى أَيْ صَدَقْتِ‏ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الْحُسَيْنِ علیه‌السلام  فَقَالَ لَهُ احْتَفِظْ بِهَا وَ أَحْسِنْ إِلَيْهَا فَسَتَلِدُ لَكَ خَيْرَ أَهْلِ الْأَرْضِ فِي زَمَانِهِ بَعْدَكَ وَ هِيَ أُمُّ الْأَوْصِيَاءِ الذُّرِّيَّةِ الطَّيِّبَةِ فَوَلَدَتْ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ زَيْنَ الْعَابِدِينَ علیه‌السلام وَ يُرْوَى أَنَّهَا مَاتَتْ فِي نِفَاسِهَا بِهِ وَ إِنَّمَا اخْتَارَتِ الْحُسَيْنَ علیه‌السلام لِأَنَّهَا رَأَتْ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فِي النَّوْمِ وَ أَسْلَمَتْ قَبْلَ أَنْ يَأْخُذَهَا عَسْكَرُ الْمُسْلِمِينَ وَ لَهَا قِصَّةٌ عَجِيبَةٌ وَ هِيَ أَنَّهَا قَالَتْ رَأَيْتُ فِي النَّوْمِ قَبْلَ وُرُودِ عَسْكَرِ الْمُسْلِمِينَ‏ عَلَيْنَا كَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دَخَلَ دَارَنَا وَ قَعَدَ وَ مَعَهُ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام وَ خَطَبَنِي لَهُ وَ زَوَّجَنِي أَبِي مِنْهُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ كَانَ ذَلِكَ يُؤَثِّرُ فِي قَلْبِي وَ مَا كَانَ لِي خَاطِبٌ غَيْرُ هَذَا فَلَمَّا كَانَ فِي اللَّيْلَةِ الثَّانِيَةِ رَأَيْتُ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ قَدْ أَتَتْنِي وَ عَرَضَتْ عَلَيَّ الْإِسْلَامَ وَ أَسْلَمْتُ ثُمَّ قَالَتْ إِنَّ الْغَلَبَةَ تَكُونُ لِلْمُسْلِمِينَ وَ إِنَّكِ تَصِلِينَ عَنْ قَرِيبٍ إِلَى ابْنِيَ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام سَالِمَةً لَا يُصِيبُكِ بِسُوءٍ أَحَدٌ قَالَتْ وَ كَانَ مِنَ الْحَالِ أَنْ أُخْرِجْتُ إِلَى الْمَدِينَة « الخرايج، ج ۲ ص ۷۵۱، بحار الأنوار ج ۴۶ ص ۱۰  با اندکی اختلاف در بصائر الدرجات ص ۳۳۵  و الکافی ج ۱ ص ۴۶۶ ».